نویسنده: محمدعلی قاضی محسن
افراد این دسته بسیار آرام، خوش‌بین و با انضباط‌اند. از آن جایی که اعتقاد دارند همیشه همه چیز خوب پیش می‌رود اطمینان خاطر زیادی به اطرافیان می‌دهند. این افراد بسیار منظم‌اند و اغلب در انجام کارها از دیگران کندترند، زیرا هیچ‌گاه احساساتشان نمی‌تواند آن‌ها را تحریک کند. برخلاف احساس‌گرایان که احساسات همه‌ی زندگیشان است و می‌توانند شما را با خود به اوج ببرند، منکران احساسات همیشه فکر می‌کنند در دنیایی مطمئن و پایا زندگی می‌کنند و برای هر چیزی چارچوبی منطقی در نظر می‌گیرند. به همین دلیل بر این باورند که نگرانی معنایی ندارد و اگر هم مشکلی پیش می‌آید فقط باید حلش کرد. منکران احساسات با تصعید مسیر احساسات خود را تغییر می‌دهند و سرکوبشان می‌کنند. در نتیجه منکر دنیای احساسات می‌شوند و وقتی احساس بر آنها غلبه می‌کنند منکر حقیقت احساسات خود شوند.

ویژگی‌های شخصیتی:

* این افراد منکر احساسات‌اند. آن‌ها از این موضوع بی‌خبرند که احساسات نیز نقشی همچون کار، زندگی تجاری، طلوع و غروب خورشید در زندگی ایفا می‌کنند. همیشه با بی‌میلی قدم به دنیای احساسات می‌گذارند زیرا فکر می‌کنند این دنیا به آنان تعلق ندارد و تا جایی که بتوانند احساسات دیگران را نادیده می‌گیرند و از دنیای احساسات دوری می‌کنند. احساسات، آن‌ها را ناراحت می‌کند. این حقیقت را هم نمی‌پذیرند که اتفاقات و حوادث دوران کودکی تأثیر فراوانی بر زندگی کنونی آن‌ها می‌گذارد.
* این افراد نه تنها احساسات خود، بلکه احساسات دیگران را هم انکار می‌کنند. در مباحث روانشناختی، مقوله‌ی منکران احساسات را تعالی می‌نامند. تعالی یا والایش کلمه‌ای است که روانشناسان آن را به کار می‌برند تا توضیح دهند که انسان چگونه مسیر انرژی خام احساسات خود را تغییر می‌دهد تا رفتاری مطابق با خواسته‌ی اجتماع از خود نشان دهد رفتاری که معقول به نظر برسد. این افراد هیچ‌گاه احساساتی نمی‌شوند حتی در مواقعی که اتفاقی هولناک رخ دهد. آنها همیشه خونسردند و دنیایی به نام دنیای احساسات برایشان وجود خارجی ندارد و برای دستیابی به این حقیقت باید تاوان سنگینی بپردازند.
* منکران احساسات با تصعید مسیر احساسات خود را تغییر می‌دهند و سرکوبشان می‌کنند. در نتیجه منکر دنیای احساسات می‌شوند و وقتی احساس بر آنها غلبه می‌کنند منکر حقیقت احساسات خود شوند. برای مثال وقتی پدرشان می‌میرد می‌گوید: نمی‌دانم چرا گریه می‌کنید و ناراحت شده‌اید هر کسی می‌میرد و این قانون طبیعت است پس لزومی ندارد که ناراحت باشم. آن‌ها نه تنها احساسات خود بلکه احساسات دیگران را هم نادیده می‌گیرند و سعی می‌کنند منکر حقایق احساسی آنان باشند. آن‌ها حتی نمی‌پذیرند که احساسات را انکار می‌کنند. افراد این دسته انسان‌هایی هستند که همیشه سعی می‌کنند تا حد ممکن احساسات را بی‌ارزش نشان دهند. همواره می‌خواهند مطمئن شوند که حادثه‌ای آشفته و ناگوار نتوانند آرامششان را به هم بزند.
* براساس منطق تصمیم می‌گیرند. منکر احساسات بسیار اهل تفکر است. از آن جایی که او در دنیایی خالی از احساس زندگی می‌کند، تمام تصمیم‌های خود حتی موارد احساسی را بر پایه‌ی عقل و منطق می‌گیرد. او بسیار دقیق است و گاهی اوقات برای تصمیم‌گیری تحقیق فراوانی انجام می‌دهد. افراد این دسته همیشه سعی می‌کنند تا حد ممکن احساسات را بی‌ارزش نشان دهند. همواره می‌خواهند مطمئن شوند که حادثه‌ای آشفته و ناگوار نتواند آرامش‌شان را به هم بزند.
* متوجه نیستند که رفتارهایشان، تأثیری احساسی بر طرف مقابل‌شان می‌گذارد. دیگران از دست منکران احساسات عصبانی می‌شوند چون آنها هیچ ارزشی برای احساسات قائل نیستند و این امر باعث می‌شود همسران این افراد عصابی شوند، خانه را ترک کنند و یا طلاق بگیرند و پس از این که کار بالا می‌گیرد منکر احساسات می‌گوید «من در تمام این مدت احساس خوشحالی و خوشبختی می‌کردم نمی‌دانم چرا تو نمی‌توانستی این احساس را داشته باشی؟»

چرا منکران احساسات را دوست داریم؟

آن‌ها بسیار با انضباط و استوارند به طوری که مایه ثبات و آرامش دیگر دسته‌های شخصیتی‌اند. همه کارهایشان منظم و دقیق و سر وقت انجام می‌شود و همیشه طبق برنامه پیش می‌روند. در مواقعی که نیاز به احساسات نیست می‌توانیم به راحتی به آنها تکیه کنیم. منکران احساسات همان افرادی هستند که بی‌درنگ برای نجات بچه‌ای خود را به دل آتش می‌زنند. آن‌ها بسیار مسئولیت‌پذیر و همانند ساعت دقیق‌اند. چون انسان‌های احساساتی‌ای نیستند خیلی کم شکایت می‌کنند و بر این باورند که هیچ چیزی ارزش شکایت کردن ندارد. آن‌ها حافظان بشریت و در روابط بسیار مسئولیت‌پذیرند.

چگونه ما را آزرده خاطر می‌سازند؟

این افراد به گونه‌ای رفتار می‌کنند که دوستداران و همسرانشان نمی‌توانند با آن‌ها احساس نزدیکی کنند و این امر باعث بروز مشکل می‌شود. منکران احساسات همیشه از دنیای احساسات می‌گریزند. از آن جایی که فقط احساسات است که می‌تواند روابط را گرم و صمیمی کند. پس هیچگاه نمی‌توانید با آن‌ها رابطه‌ای صمیمی برقرار کنید. در نتیجه آنان را افرادی سرد، بی‌توجه، نجوش و درون‌گرا می‌نامید.
افراد این دسته در زیر منطق‌گرایی و واقع‌بینی، با زخمی احساسی به نام غم دست و پنجه نرم می‌کنند و برای رویارویی با آن، انکار کردن را برمی‌گزینند. در زندگی تک تک این افراد نکته‌هایی بسیار دردناک و غم‌انگیز وجود دارد که می‌بایست آن را انکار می‌کنند.
اغلب این افراد بسیار حساس و زود رنج‌اند اما این حساسیت از آن‌ها گرفته شده و به راستی نمی‌دانند چگونه باید دوباره آن را بیابند. آنان با خود می‌گویند برای رسیدن به تعادل باید سراغ احساساتی بروند که از آن‌ها گریخته‌اند و نمی‌خواهند دوباره تجربه‌شان کنند. این افراد نمی‌توانند یک به یک احساسات خود را بررسی کنند البته این روش، روش خوبی برای رسیدن به تعادل احساس است. پایه‌های اصلی احساسات همان چهار احساسی هستند که به سراغ تمام انسان‌ها می‌آیند. شادی، غم، ترس و خشم.  

توصیه به منکران احساسات

این افراد باید بدانند که بنیاد و اساس هر رابطه‌ای بر پایه‌ی تبادل احساسات بنا می‌شود. احساسی که به دیگران داریم و ابراز همیشگی آن، این احساسات که بسیار خوشایند و لذت بخش‌اند. احساساتی چون: توجه، همدردی، شادمانی، رنج و لذت.
مطمئن باشید که هیچ وقت با تجزیه و تحلیل کردن مسائل و گرفتن تصمیم‌هایی که فقط بر پایه‌ی منطق بنا شده، شادی به سراغ رابطه‌ای نمی‌آید. شادی و شادمانی را با تبادل لذت‌ها و خوشی‌ها می‌توان به دست آورد این که از احساسات خود با یکدیگر صحبت کنیم و بگوییم در هر لحظه چه حسی داریم. پس فراموش نکنید شادی وقتی به سراغ رابطه‌ای می‌آید که در آن تبادل احساسات صورت گیرد. تا وقتی بتوانیم از این تبادل لذت ببریم شادیم و زمانی که نتوانیم احساسات خود را بیان کنیم بی‌گمان شادی از روابطمان پَر می‌کشد و آن وقت است که دیگر احساس رضایت نمی‌کنیم.
منبع مقاله :
قاضی محسن، محمدعلی؛ (1395)، آزمون‌های شخصیت‌شناسی، ساری: انتشارات پارسی‌سرا، چاپ اول.